۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه


- در نگاه آینه -

آه، بگو که امروز
بر شانه ی کدام کوچه نشسته ای
که نمی بینی
در حزن پنجره های زخمی
دیوارهای شب
انتظار آمدنت را به باد می فروشند،
ارزان
و کلاغان تزویر
در سیاهی خویش
آمدن صبح را
در نگاه آینه می شکنند

هژبرمیرتیموری
روتردام

۴ نظر:

سهیل نصرتی گفت...

درود
شعرتان برایم جذاب بود ...
اگر توانستید مهمان من هم شوید...

پرستو ارسطو گفت...

آه، بگو که امروز
بر شانه ی کدام کوچه نشسته ای

خصلت شاعر در تاثیر پذیری از جهان پیرامون خود مقوله ای برای سرودن شده و منجر به رخداد آن حادثه ای که در شعر همیشه انتطار میکشیم،شده
ابزار زبانی او طعم عشق و رنج راچشیده و به کشف و شهود شاعرانه ی خود واقف شده.
که نمی بینی
در حزن پنجره های زخمی
دیوارهای شب
انتظار آمدنت را به باد می فروشند

کارکردهای زبانی او همراه با زیباشناختی ارتباط کلامی و درک مفاهیم تصویری رابه زیبایی ممکن ساخته.
ارزان
و کلاغان تزویر
در سیاهی خویش
آمدن صبح را به
در نگاه آینه می شکنند
شاعر با یک خوشبینی بالقوه نا امیدانه در انتظار منجی و روشنی است .
بندهایی موزون ابا پژواکی از حس نوستالگیک فضای ملانکولی خاصی به شعر داده
هماهنگی عوامل و مولفه های شعری اعم از زبان ، تصویر واورگانیک از این سپید کوچولو شعر قد بلندی ساخته
که با مفاهیم ومسائل حاد وروز جامعه پیوند خورده پنهانی ترین لایه های درد ودغدغه ای انسان امروز را ورق زده .
ایماژها با وجد اینکه تازه وبدیع نیستند ولی از آنجا که بجا بکار گرفته شده اند برجسته مینمایند

با پوزش که بی دعوت بخود اجازه اظهاز نظر دادم ولی این سپید نیم وجبی دل مرا برد

با درود و احترام

گلیم عشق گفت...

پرستوی عزیز
از نقد زیبایت قلمم را سفت به آغوش کشیدم.
روزگارت پرامید
هژبر

کوروش همه خا نی گفت...

سلام به هنرمند بی بدیل نسل مدرن ایران هژبرم .با عشق همه خا نی