گروتسک ( 4 )
قدم های آدمی
زمین را مسموم کرده است
ایستادن دیگر مجانی نیست
و رفتن گرانتر است.
جاده های باژگون
از پشت آفتاب می گذرند
جاذبه ی زمین دور زدنی نیست.
نه
در مُعجزه ی گردش
هیچ مقصدی ، برای مسافران ِ عقیم
حرکت نمی کند.
در منحنی پرواز
رنج های زمین تاول زده است
و خورشید
در حجم ِ ریاضی، معادله ی دیگریست.
و عشق،
دو خط موازیست
که در زاویه ی میل
به یک تفریق ختم می شود.
ساکنان آب
عطش ِ خود را
موج، موج
به سواحل ِ گم شده می رانند
تا ستاره های تفتیده را
آرام کنند...
هژب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر