۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه


گروتسک ( 9 )

شب الهام ِ زمین است
برای از دست دادن ِ رنگها
و تاریخ 
انفارکتوس زمین.

در خیابانی که
صدای زنگها را خواب می بیند
سکوت ِ دیوار
اشاره به هستی است .

در نمایش ِ مجازات ِ زنانگی
خوابی نیمه تمام
در هماغوشی تخت گیر کرده است
و شراب از لبان ِ خمار ِ جام
در حادثه ی حزن آلود اتاق
نشت می کند.
در شفق ِ چشم انداز
سر آفتاب از شرق
به جاده خورده است

قلم در آتش ِ اندوهی افترا آمیز
گر گرفته است
و قلب من در سوختن ِ قرن وز وز می کند
تفکر که ار عجایب اموال ِ عمومی است
طعم کلمات ِ شور را
در تورم ِ بدن می دمد

اندیشه ی زیبا پر از زندگی است.



هژبر

هیچ نظری موجود نیست: